در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
این عنوان قفل شده است!
|
|
|
پاسخ به: من و بارسا | ||
نام کاربری: OnlyRivaldo99
پیام:
۱,۶۷۱
عضویت از: ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۸
طرفدار:
- اتوو ، اینیستا ، ژنرال ، مسی - ریوالدو - شاهین بوشهر و فولاد خوزستان - برزیل و اسپانیا - ایمان مبعلی و خلعتبری - پپ و ریکارد - فقط شاه غلام گروه:
- کاربران عضو |
اصلا نمیدونم که اسمشه خاطره خوب بذارم یا بد چونکه 180 دقیقه بد گذشت و 3 دقیقه خوب بود من که توی خونه تنها بودم و هیچ ابایی از داد زدن یا نزدن نداشتم ولی امیدوار بودم چونکه چند سال قبلش همیجوری شده بود زمانی که چلسی کثیف رو با 5 گل بردیم یادم میاد که دقیقه 90 ریوالدو پنالتی خراب کرد ولی توی وقت اضافی باز پنالتی شد و باز پنالتی رو ریوالو زد ولی اینبار گل شد و شکست 5بر1 رقم خورد اینبار من مطمئن بودم که ما حتما فینالیست میشیم و شک هم نداشتم یه چیز دیگه فکر نکنم کسی باشه که از این بازی بخواد چشم پوشی بکنه برای این مطلب |
||
دلا ياران سه قسمند ار بداني زباني اند و ناني اند و جاني به ناني نان بده از در برانش محبت كن به ياران زباني وليكن يار جاني را نگه داربه جانش جا |
|||
۲۱ شهریور ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: من و بارسا | ||
|
از وقتی دنیا اومدم با فوتبال بزرگ شدم .در 5 سالگی اولین بازی ملی بین آمریکا و اکوادور رو در مسابقات مقدماتی جام جهانی دیدم و حسابی خورش بودم تا اینکه اول طرفدار منچستر یونایتد بودم و اینتر بودم ولی چون بچه بودم و نمی فهمیدم چی به چی هست طرفدار اونها بودم (اما خداییش یاپ استم ورونالدو اون موقع ها گل بودن) تا این که یه روز بازی یه تیم رو دیدم که آبی اناری می پوشید و سبک خاصی بازی می کرد ( سبک هلندی کرایفی) اون موقع بود که عاشقش شدم مخصوصا وقتی ریوالدو قیچی قرن رو به سلتاویگو زد روح از سرم پرید و شدم یه کاتالانی 2 آتیشه طوری که حالا حاضرم جونم هم براش بدم .الان 19 سالمه و 11 سال هست که جز عاشقان بارسا هستم
|
||
یک عضو کوچک از عاشقان بارسای کبیر | |||
۲۲ شهریور ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: من و بارسا | ||
نام کاربری: Mahi_kocholoo
پیام:
۳,۰۶۶
عضویت از: ۸ اسفند ۱۳۸۷
از: تهران
طرفدار:
- xavi...... ژاوی - یوهان کرایوف - استقلال - اسپانیا - پپ گروه:
- کاربران عضو |
اون شب حال عجیبی داشتم ! فقط منتظر بودم بازی بارسا و چلسی شروع بشه ببینم چی میشه! بازی که شروع شد از اول تا اخر فقط منتظر بودم! ای بابا پس چرا گل نمیشه! بچه ها چرا گل نمیزنن! داشت کم کم حوصلم سر میرفت که .... اره درست همون صحنه.... گل اینیستا .....همون گلی که به من زندگی داد! دیگه سر از پا نمیشناختم فقط خوشحال بودم!فقط خوشحال...... اره تموم شد ما رفتیم ما رفتیم فینال باورم نمیشد فقط اینیستا رو میدیدم! و تماشاگرایی رو که با بهت به زمین نگاه میکردن.... |
||
|
|||
۲۲ شهریور ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: من و بارسا | ||
نام کاربری: lovebarcelona
پیام:
۱,۱۴۴
عضویت از: ۱۶ مرداد ۱۳۸۶
از: پيش شيطان تو سياره ي سرخ
گروه:
- كاربران بلاک شده |
اره منم خيلي ذوق زده شده بودم چنان از صندلي پريدم كه خواهرم تو اتاقش بيدار شد تمام دوستام رو هم جو گرفت، يكي اون موقع شب كه همه خواب بودن به من زنگ زد ، گفت به من نميدونم خيلي حالم خرابه ميرم بيرون يه دوري ميزنم، تمام بدنم اون شب مي لرزيد ، واقعا شب عجيبي بود. جالب تر از همه كه عموم كه طرفدار پرو پا قرص آ اس رم هستش و يه ذره رئال رو هم دوست داره به من چندين SMS داد و تبريك گفت ، منم بهش گفتم چيه ، چي شده مگه رم رفت فينال؟ |
||
۲۲ شهریور ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: من و بارسا | ||
نام کاربری: Sayeh
پیام:
۴۱۰
عضویت از: ۱۹ تیر ۱۳۸۷
از: porto alegre
طرفدار:
- Ronaldinho - rivaldo - Brasil - frank rijkaard گروه:
- کاربران عضو |
شب بود و بارسا با رئال بازی داشت همون ال کلاسیکو نمیدونین چه قدر هیجان داشتم البته مطمئن بودم که بارسا میبره ولی دلم نمیخواست بازی رو از دست بدم خلاصه خانوادگی بازی رو تماشا کردیم حتی مادرم هم که اهل فوتبال نیست نگاه کرد هر گلی که بارسا میزد من بیشتر عاشق بارسا میشدم. دوست داشتم ریکارد روی نیمکت بود و رونالدینیو تو زمین و چون نبودند ناراحت بودم و از طرفی خوشحال چون هم 3 امتیاز گرفتیم و هم به همه نشون دادیم که بارسا همیشه برتره.
|
||
۲۳ شهریور ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: من و بارسا | ||
نام کاربری: kk-bojan-9
پیام:
۵۶۳
عضویت از: ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۸
از: شاهی
طرفدار:
- بویان - نساجی - ایران - پپ-رایکارد گروه:
- کاربران عضو |
منتظر بودم که بازی شروع بشه...یه روز مونده بود...12 ساعت...نیم ساعت...1دقیقه...وشروع شد.از شانس گند من همه ی فامیل اون شب ریختن خونه ی ما.بازی شروع شد.حمله پشت حمله.ولی یا به تیر دروازه کوبیده می شد یا به آغوش پیترچک.انگار یکی عقربه های ساعتو جادو کرده بود که با یه سرعت سرسام آور حرکت کنن.ولی هم چنان گلی در کار نبود.حس می کردم قلبم اومده تو دهنم.یه سره جبغ میزدم و به بازیکنای چلسی ناسزا هدیه می کردم() همه فامیلا با دهن باز نیگا می کردن ولی من دیگه هیچ چی برام مهم نبود.یه دقیقه مونده بود بازی تموم شه.دیگه هیچ چی برام مهم نبود.آرزو می کردم هواپیمای چلسی تو راه رم سقوط کنه.رفتم تو اتاقم.می دونستم راهی نیست ولی خدا رو صدا زدم.می دونستم فایده نداره ولی راهی نمونده بود.هیچ وقت با این خلوص نیت و این قدر صادقانه چیزی ازش نخواسته بودم.ولی یهو صدای جیغ اومد نمی دونستم چی شده فقط فهمیدم که با دوتا پرش 7تا پله رو رد کردم که برم پایین.پام درد میکرد.ولی...ما برده بودیم.گریه می کردم و بالا و پایین می پریدم.اون شب داییم هم قلبش گرفت وقتی اینیستا گل زد.همه چی تموم شد.من مونده بودم،چشمای پر از اشک پاهایی که از دردشون لذت می بردم و تعجب مهمونا...
|
||
I will miss my team-mates, the city, to play in Camp Nou, to defend the shirt that I have always worn... BOJAN* |
|||
۲۵ شهریور ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: من و بارسا | ||
نام کاربری: Agent.47
پیام:
۲,۲۷۲
عضویت از: ۲۴ شهریور ۱۳۸۷
از: Behind You
طرفدار:
- اسپانیا - پپ گروه:
- کاربران عضو |
میبینم که اگر اطلاع رسانی نباشه بچه ها اینجارو فراموش میکنن! خیلی خب میریم سراغ موضوع بعدی: فینال لیگ فهرمانان اروپا : بارسلونا _ منچستر یونایتد یادتون نره فقط 5 سطر! مهلت : 2هفته |
||
اگه میتونی بگیر! Never Give Up |
|||
۲۸ شهریور ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: من و بارسا | ||
|
بعد ازنیمه نهایی بارسلونا -چلسی برای فینال روز شماری می کردم از همون موقع استرس تمام وجودم رو گرفته بودولی با دلگرمی های برادرم یه کمی آروم می شدم ولی دوباره روز از نو روزی از نو .روزبازی ساعتها و دقیقه هاوثانیه ها رو با صلوات ها سپری می کردم طوری که تسبیح ازم جدا نمی شد.تارسید موقع بازی هنوزروند صلواتهام ادامه داشت.بادوتا شوت اولی کریس اشک تو چشمهام جمع شدولی باگل سامی دیوونه شدم در حالی گریه می کردم دادمی زدم بارسلونا اینه... دیگه مطمئن بودم بازی و پر گل می بریم ولی با یه کم بی دقتی اینجوری نشد اگه ضربه ی هنری وکاپیتان پویول گل میشد... گل مسی که یه حالی بهم داد چون حال کریس و گرفتیم ... اون شب برام فقط گریه ی خوشحالی ودعابود... |
||
۲۹ شهریور ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: من و بارسا | ||
نام کاربری: Inner_Fighter
نام تیم: منچستر یونایتد
پیام:
۴,۳۸۱
عضویت از: ۲۹ تیر ۱۳۸۶
طرفدار:
- مسی، ژاوی، پویول - رونالدینیو - هلند، اسپانیا - گواردیولا گروه:
- کاربران عضو - مدیران گالری |
خیلی بازی حساسی بود. قلبم تو دهنم داشت میزد.اوایل بازی منچستر که یکی دو موقعیت بدست آورد دیگه از دلهره داشتم میمردم. چند تا از بازیکنای اصلی هم نبودن دیگه نور علا نور شده بود! گل اتوؤ خیالمو راحت کرد. دیگه از بازی لذت می بردم. واقعا به خودم و تیمم مغرور شده بودم! گل مسی هم فوق العاده زیاد بهم چسبید چون رونالدو هیچ کاری تو بازی نتونست انجام بده ولی مسی عالی بازی کرد و به حقش رسید... از خوشحالی پر دراوردم فکر کنم 60 تا پیامک هم به دوستام دادم!
|
||
.The key is within you MCKS |
|||
۳۰ شهریور ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: من و بارسا | ||
نام کاربری: lovebarcelona
پیام:
۱,۱۴۴
عضویت از: ۱۶ مرداد ۱۳۸۶
از: پيش شيطان تو سياره ي سرخ
گروه:
- كاربران بلاک شده |
درسته اون بازي مثل بازي باسلونا با چلسي نبود ، ولي بي خاطره هم نبود. نميدونم ناراحتي ، ترس ، اضطراب تو وجودم نبود ، انگار ميدونستم اين بازي رو راحت مي بريم. من داشتم كل بازي رو با كيفيت HD ضبط ميكردم (هر 10 دقيقه 4 گيگا بايت) ، سيستمم داشت بد قاطي ميكرد من كه 2 دي وي دي + يك CD + كپي تو فلش + Convert فيلم اونم به كيفيت HD همزمان سيستم من مشكل پيدا نميكرد ، اعصابمو بدجور بهم ريخت ، پدرم داشت بازي رو پايين توي هال ميديد ، بعد از اينكه گل اول رو اتوو زد ، هر چند دقيقه بهانه يه چيزي رو ميكردم ميرفتم تو آشپزخونه سريع برميگشتم 5 دقيقه بازي رو ميديدم و پدرمو كنايه ميزدم ، بعد ميرفتم بالا تو اتاقم. اون شب هم واقعا يه شب به ياد موندني بود. |
||
۳۰ شهریور ۱۳۸۸
|
این عنوان قفل شده است!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |