در حال دیدن این عنوان: |
۳ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
|
آره . موجی یه حقی رو خورد اما یووه خیلی بیشتر اونو (( قی )) کرد . کمر یووه رو شکستن . ضرر 800 میلیون یورویی در حقیقت باشگاه رو فلج کرد . اعتبارمون رو از بین برد و مهمتر از همه از با فهرمانی به سری ب رفتیم !!! اما من به فال نیک میگیرم این سقوط رو ! ما با سقوط به سری ب فرصت پیدا کردیم تا به جوونامون بازی بدیم ( کاری که اصلا کاپلو انجام نداد ) و واقعا از این کارمون نتیجه هم گرفتین . آنتونیو میرانته ، متئو پارو ، رافائله پالادینو و پائولو دی چگلیه 4 تا بازیکنی هستن که میتونم بگم 25 درصد از یوونتوس این فصل رو تشکیل میدن ( تازه اگه از مارکیزیو ، اوربانو ، گازمن و پیزانی بگذریم ) . در ضمن برچسب زشت مافیا هم از بین رفت . |
||
|
|||
۱۶ دی ۱۳۸۵
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
|
من دل تنگم خیلی حرف برا گفتن داره........ ولی روم نمیشه بگم... آخه كجا خودمو خالی كنم؟؟؟دارم میتركم از بس كه ریختم تو خودم. |
||
یه دنیا یه بارسا CATALONIA IS NOT SPAIN |
|||
۱۶ دی ۱۳۸۵
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
مهمان_
|
اينجا همه با هم دوستن شما ميتوني راحت باشي |
||
۱۶ دی ۱۳۸۵
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
مهمان_
|
در ضمن اقا قاسم( اگه اشتباه نكنم)واقعا حس شما قابل تحسينه اين شور و احساسات منو ياد خودم (در گذشته هاي خيلي نزديك)ميندازه
|
||
۱۶ دی ۱۳۸۵
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
نام کاربری: amir_007b
پیام:
۱,۸۶۵
عضویت از: ۲۲ مرداد ۱۳۸۴
از: رئال مادرید و چلسی متنفرم!
گروه:
- كاربران بلاک شده |
ای ول سعید الان پوستتو میکنم کل کل میکنی؟ زیادی شلوغ کنی شکایتتو میکنم به آذر که حسابتو برسه منو میخواستی بلاک کنی الان مدیر ترین نفر اینجا باید آذر باشه بذار شکایتمو کتبی تقدیمش میکنم. ولی از شوخی گذشته من فکر میکردم دیگه آخرشه این بیشتر نمیشه پیشروی کرد فکر میکنم تو اواخر بهار سال آینده به 5000 تا میرسم. |
||
|
|||
۱۶ دی ۱۳۸۵
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
|
ميگفت صدايي غمگين در گوش سرو كهن از سيل اشكهاي جاري در شب و غمهاي روزگار سياه غمهايي كه راوي آن باد پير بود با دلي شكسته از ديدن نامردمي انسانها و حكايت مرد تنها با روزگاري تلخ وتيره و دلي آغشته از تنفر داستان رهگذري از پشت كوه نا اميدي , تنها و بي كس در حال عبور از پل زندگي به سوي مقصدي نا معلوم پر تلاطم از داغ هاي دست سر نوشت كه رد پاي خويش بر دلش بر جاي گذاشته و خسته از تمام رويا هاي پوچ كوچه زندگي و آگاه از تقدير شوم خويش با نگاهي جستجوگردر پي مكاني عاري از پليدي مي كاود ولي افسوس نمي يابد و غمگين و آرام پر تلاطم از داغ هاي دست سر نوشت كه رد پاي خويش بر دلش بر جاي گذاشته و خسته از تمام رويا هاي پوچ كوچه زندگي و آگاه از تقدير شوم خويش با نگاهي جستجوگردر پي مكاني عاري از پليدي مي كاود ولي افسوس نمي يابد و غمگين و آرام , پلكهاي خسته اش را بر هم نهاد به اميد ديدن روزي آفتابي..............! |
||
۱۶ دی ۱۳۸۵
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
|
رفتار من عادی است اما نمیدانم چرا این روزها،از دوستان و آشنایان هرکس مرا میبیند از دور میگوید: این روزها انگار،حال و هوای دیگری داری! اما من مثل هر روزم با آن نشانی های ساده و با همان امضا،همان نام وبا همان رفتار معمولی مثل همیشه ساکت و آرام این روزها تنها احساس میکنم،گاهی کمی گنگنم،گاهی کمی گیجم. حس میکنم از روزهای پیش قدری بیشتر این روزها را دوست دارم گاهی_از تو چه پنهان_ با سنگ ها آواز میخوانم و قدر بعضی از لحظه ها را خوب میدانم این روزها گاهی از روز و ماه و سال،از تقویم از روزنامه بیخبر هستم حس میکنم گاهی کمی کمتر گاهی شدیدا بیشتر هستم این روزها حتی خدا را یک جور دیگر می پرستم گاهی برای یاد بود لحظه ای کوچک یک روز کامل جشن میگیرم گاهی صد بار در یک روز می میرم حتی یک شاخه از محبوبه های شب یک غنچه مریم هم برای مردنم کافی ست غیر از همین حس ها که گفتم و غیر از این رفتار معمولی و غیر از این حال و هوای ساده و عادی حال و هوای دیگری در دل ندارم رفتار من عادی است ... |
||
|
|||
۱۶ دی ۱۳۸۵
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
|
دو تا عاشق بودن یه پسر و یه دختر که خیلی همدیگه رو دوست داشتن . دختره نابینا بود ولی پسره اونقدر عاشق بود که حتی بدون چشمم هم دختره رو میخواست . دختره همیشه به پسره میگفت : اگه من دو تا چشم داشتم واسه همیشه باهات میموندم . یه روز یه نفر پیدا میشه و چشماشو به دختره هدیه میکنه . وقتی دختره چشمش به پسره میوفته میبینه که اونم نابیناست . وقتی میبینه عشقش کوره بهش میگه : از پیش من برو دوستت ندارم ( ) . پسره موقع رفتن لبخند تلخی رو لباش نقش بسته بود . بغضشو میخوره و به دختره میگه : من میرم به خاطر اینکه نمیخوام غمگین باشی . میخوام همیشه خوش باشی و بتونی از بیناییت لذت ببری . فقط ، فقط مراقب چشمای من باش ...
|
||
|
|||
۱۶ دی ۱۳۸۵
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
|
نقل قول Blue sky نوشته: اينجا همه با هم دوستن شما ميتوني راحت باشي ایشالا امشب شروع میكنم به نطق كردن. |
||
یه دنیا یه بارسا CATALONIA IS NOT SPAIN |
|||
۱۶ دی ۱۳۸۵
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
|
يكي بود يكي نبود زير گنبد كبود يك كبوتر بال و پر شكسته بود . صياد چشمش به كبوتر افتاد انو اسير كرد صياد نامروت بال و پر انو تو غم شكست . صياد قصد نداشت كبوتر و آبش بده ننونش بده عاشقي رو يادش بده . اون مي خواست قلب تنهاي كبوتر رو اسير كنه صياد قصد نداشت براي كبوتر لالاي بخونه فقط مي خواست قلب شكسته ي كفتر رو شكسته تر كنه كبوتر تا چشمش به صياد مي افتاد دلش خون مي شد ز دست اين روزگار . كبوتر به همون عمر ديروز خود راضي بود چرا كه ديروز درزير يك سايه درخت بود مي تونست بخونه فرياد بزنه گريه كنه اما امروز تو دست صياد توان هيچ حركتي نداشت وقتي يادش مي آمد آب و هواي خوش تنهايي رو آروم آروم تو قلبش گريه مي كرد وقتي يادش مي آمد كه دلش مي گرفت روي بومي مي نشست . با آواز پرنده هاي ديگر خودش رو دلگرم مي كرد . اما حالا خدايا هيچ بال و پري براي پرواز نداره و فقط مي گريد دلش نمي خواد با وجود نامردي صياد اونو تنها بزاره آخه امروز كبوتر دلش پيش صياد اسيره خدايا چرا كبوتر زود دل به صياد داد خدايا مگر اون نمي دونست كه دنيا خيلي بي رحمه و براي دل نازك كبوتر جايي نداره مگر اون صياد نبود پس چرا كبوتر مهر اون رو به جون خريد . ديگه كسي نديد پرنده بخونه شاديش رو به كسي بده ديگه كسي پرنده رو شاد نديد. زيبا نديد. وفقط از او پرواز بر سر قله ها را به ياد داشتند وبهم مي گفتند كه پرواز را به خاطر داشته باش پرنده مردنيست . پرنده مردنيست . حالا كبوتر فقط دعا مي كنه كه چي مي شد به بي نيازي ديروز مي رسيد كبوتر . خدايا قصد صياد چي بود چرا دل كبوتر رو اسير كرد . شايد خود صياد قبلا كبوتر بوده و حالا صياد شده . ولي چه ظالمانست كه صياد بخواهد اين كار را با كبوتر ديگر بكند
|
||
۱۶ دی ۱۳۸۵
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |