| در حال دیدن این عنوان: |
۶ کاربر مهمان
|
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!! | ||
  نام کاربری: Carles_Puyol
پیام:
۶,۴۶۱
عضویت از: ۲۱ خرداد ۱۳۹۰
از: ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲̲̲͡͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡
گروه:
- کاربران عضو 
|
نقل قول عموی مامانمم تعریف میکرد میگفت قدیما خونه مادر خانمش اینا میخوابیده خیلی سوسک داشتن یه دفعه میدیدم یه چیزی داره روی بدنم راه میره با دست میگرفتمش پرتش میکردم میزدمش تو دیوار صبح که بیدار میشدم میدیدم دور تا دورم یه عالمه سوسک افتادن مردن من موندم الانسوسک چه فایده ای داره دقیقا   .فقط میاد مزاحمت ایجاد میکنه آخرشم ما با یه چیزی میزنیم تو ملاجش پخش میشه  .من وقتی کوچبک بودم یادم نمیره  چه کارایی که نکردمیه سگی تو کوچمون بود هی میومد میخوابید پشت درخونه ماآدم جرات نمیکرد پاشو بذاره بیرون  غولی بود واسه خودش.دیدم نمیره منم میخواستم برم بیرون،رفتم از درکوچه بالا هر چی چخش میکردم نمیرفت ،باسنگ میزدمش نمیرفت اوضاعی بود کلارفتم پایین گوشه دروباز کردم،رفتم عقب با لگد زدم تو دره،سگه یه نعره کشید انگار شیر منو میگی از همونجا فرار کردم رفتم تو خونه  تا 10 دقیقه بعدش نرفتم بیرن.بعدش اومدم بیرون دیدم سگه رفته  کلی باخودم حال کردم.دیگه هم ندیدمش .یکی دیگه هم هست(این واویلاست وبدآموزی داره )میرفتم تو باغچه خونمون با بیلچه زمینو میکندم کرم در میوردم بعد میرفتم از تو آشپزخونه کبریت کش میرفتم میگرفتم زیرشون.از وسط نصف میشدن بعدش هم به خاک میسپردمشون.بعد از یه مدت که ماهر شدم دیدم کبریت فایده نداره،زدم تو کار ترقه کبریتی .اوضاعی شده بود 10 20 تا با هم جمع میکردم میریختم تو شیشه ترقه روشن میکردم مینداختم روشون .بعد درشو بازمیکردم،میرفتم تو حال وهوای فیلمای جنگینصفه اون رفته بود چسبیده بود به اون یکی نصف یکی دیگش داشت میرفت اونوری نصف دیگش اینوری.آی حال میکردم.یادش بخیر.ولی دیگه دست کشیدم،یه اتفاقی واسم افتاد،خدا میخواست نشونم بده نکنم از این کارا،شانس اوردم زنده موندم  دیگه از اون به بعد من تا شعاع نیم سانتی چیزای آزار دهنده پیدا نمیشد.
|
||
|
۵ تیر ۱۳۹۱
|
|||
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!! | ||
  نام کاربری: ₳₰ⱡ₳
پیام:
۱,۳۴۰
عضویت از: ۱۹ خرداد ۱۳۹۰
از: ...؟
طرفدار:
- Lionel Messi - Guardiola - Argentina - Guardiola گروه:
- کاربران عضو
|
چقد روحیات شما لطیفه واقعا  من از دو متری مگس نمیتونم رد شم چه برسه قورباقه بکشم الی هم که دیگه آخرشه عروسکاتو میکشتی! من از صب تا شب مینشستم دعا میکردم که زنده شن با هم بازی کنیم  کلا درصد خشانت تو خونتون بالاست
|
||
|
۵ تیر ۱۳۹۱
|
|||
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!! | ||
 نام کاربری: Dark_Rider
پیام:
۸,۸۵۸
عضویت از: ۶ دی ۱۳۸۸
از: كنار دريا
طرفدار:
- کارلس پویول & لیو مسی - کرایوف - برزیل و اسپانیا - :D - پپ عزیز - پروین گروه:
- کاربران عضو
|
منم دوتا بگم برم سر درسم ما زنبور گاوي رو با مقوا ميزديم تو سرش گيج ميشد  بعد نيششو با دست ميكشيديم بيرون  و به پاش يه نخ ميبستيمو ته نخ هم يه ته سيگاربعد نميتونست فرار كنه بعد مسابقه ميزاشتيم زنبور هركسي بيشتر بره بالا برندس ملخ رو هم مينداختيم دم لونه مورچه خركي ها اونا كه گاز ميگيرنبعد مورچه ها از سرو كول ملخه ميرفتن بالا ملخه هم اينا رو با پاش شوت ميكرد اينور اونور |
||
|
۵ تیر ۱۳۹۱
|
|||
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!! | ||
  نام کاربری: Karabeseydi
پیام:
۳,۵۲۲
عضویت از: ۱۷ آذر ۱۳۹۰
طرفدار:
- داوید ویا -آندرس اینیستا - یوردی آلبا - سسک - سپاهان - اسپانیا - محرم نوید کیا - منصور ابراهیم زاده گروه:
- کاربران عضو
|
نقل قول Hamed Messi نوشته:میرفتم تو باغچه خونمون با بیلچه زمینو میکندم کرم در میوردم بعد میرفتم از تو آشپزخونه کبریت کش میرفتم میگرفتم زیرشون.از وسط نصف میشدن بعدش هم به خاک میسپردمشون.بعد از یه مدت که ماهر شدم دیدم کبریت فایده نداره،زدم تو کار ترقه کبریتی .اوضاعی شده بود 10 20 تا با هم جمع میکردم میریختم تو شیشه ترقه روشن میکردم مینداختم روشون .بعد درشو بازمیکردم،میرفتم تو حال وهوای فیلمای جنگینصفه اون رفته بود چسبیده بود به اون یکی نصف یکی دیگش داشت میرفت اونوری نصف دیگش اینوری.آی حال میکردم.یادش بخیر.ولی دیگه دست کشیدم،یه اتفاقی واسم افتاد،خدا میخواست نشونم بده نکنم از این کارا،شانس اوردم زنده موندم دیگه از اون به بعد من تا شعاع نیم سانتی چیزای آزار دهنده پیدا نمیشد.در مورد این کرما جالب ترین چیز در موردشون اینه که وقتی نصفه شون میکنی هر کدوم نصفه ها پرت میشن یه ور و تکون میخورن... بعد من هیچ وقت نفهمیدم چرا اینطورین... یعنی هر دو قسمت بدنشون رو میتونن کنترل کنن؟ اونوقت که باید دو تا سر داشته باشن!
|
||
|
و با هر سنگریزه رازی به نارضایی گفتن زمزمه ی رود چه شیرین است! احمد شاملو
|
|||
|
۵ تیر ۱۳۹۱
|
|||
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!! | ||
  نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده
|
حالا که اینجوریه منم بگم دیگه. 1- زنبور گاوی میگرفتم بالاشو میکندم مینداختمش تو لونه مورچه. 2- شاخک مورچه رو میکندم گوگیجه میگرفت. 3- دم مارمولک ها رو با نخ گره میزدیم به هم یه جوب درست میکردم مینداختمشون توش این از اینور میکشید اون از اونور میکشید. 4- یه بار کلاغ رو با آجر زدم مخش پخش شد کف باغمون. 5- گربه که تا دلت بخواد زدم با تیرکمون صداشون خیلی باحال بود. 6- با لاکپشت روپایی زدم. 7- یه دفعه سوسکو بستم به ترقه سیگاری. 8- جیرجیرک رو با زنبور گاوی انداختم تو یه شیشه که دعوا کنن ولی نکردن. 9- یه بارم بچه بودم هر کاری کردم برام جوجه اردک بخرن نخریدن به جاش جوجه معمولی گرفتن منم انداختمش تو آب شنا کنه مرد بدبخت. و خیلی کارای دیگه که الان حظور ذهن ندارم. دوستان در آخر هم به همتون نصیحت میکنم با حیوانات و جانور ها دوست باشید.
|
||
|
۵ تیر ۱۳۹۱
|
|||
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!! | ||
|
|
خب دیگه فک کنم واسه امروز کافی باشه چون زندونمون جا نداره زنگ بزنین 110! مجرمان خودشون اعتراف کردن ظالما  زورتون به حیوون بیچاره گوگولی رسیده؟؟  واقعا که...
|
||
|
|
|||
|
۵ تیر ۱۳۹۱
|
|||
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!! | ||
 نام کاربری: Prince_Of_Catalan
پیام:
۵,۰۲۴
عضویت از: ۲۱ آذر ۱۳۸۹
از: رفسنجان & تهران
طرفدار:
- همه بازیکنان بارسا خصوصا مسی و الکسیس - کرایف & رویکارد & رونالدینهو - پرسپولیس - اسپانیا & آرژانتین - کریم باقری & علی کریمی - گواردیولا - افشین امپراطور گروه:
- كاربران بلاک شده
|
دم همه بچه ها گرم خصوصا حسام و محمدرضا و اون خاطره دومی حامد شما با هم یه گروه تشکیل بدید فکر کنم بتونین نسل هرچی سوسک و مارمولک و زنبور و... هستش رو از روی زمین منقرض کنید
|
||
 چه روزهایی داشتیم خداحافظ |
|||
|
۵ تیر ۱۳۹۱
|
|||
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!! | ||
  نام کاربری: ROMAK70
پیام:
۱۱,۸۶۵
عضویت از: ۳ خرداد ۱۳۸۹
طرفدار:
- مسی - کرایوف-پویول - نساجي مازندران - هلند گروه:
- کاربران عضو
|
نقل قول مجنون نوشته:حالا که اینجوریه منم بگم دیگه. 1- زنبور گاوی میگرفتم بالاشو میکندم مینداختمش تو لونه مورچه. 2- شاخک مورچه رو میکندم گوگیجه میگرفت. 3- دم مارمولک ها رو با نخ گره میزدیم به هم یه جوب درست میکردم مینداختمشون توش این از اینور میکشید اون از اونور میکشید. 4- یه بار کلاغ رو با آجر زدم مخش پخش شد کف باغمون. 5- گربه که تا دلت بخواد زدم با تیرکمون صداشون خیلی باحال بود. 6- با لاکپشت روپایی زدم. 7- یه دفعه سوسکو بستم به ترقه سیگاری. 8- جیرجیرک رو با زنبور گاوی انداختم تو یه شیشه که دعوا کنن ولی نکردن. 9- یه بارم بچه بودم هر کاری کردم برام جوجه اردک بخرن نخریدن به جاش جوجه معمولی گرفتن منم انداختمش تو آب شنا کنه مرد بدبخت. و خیلی کارای دیگه که الان حظور ذهن ندارم. دوستان در آخر هم به همتون نصیحت میکنم با حیوانات و جانور ها دوست باشید. رسما اعلام میکنم حسام برادر خونی منه شباهت های بسیار عجیبی در ما دیده شده فقط یه تفاوت کوچیکی وجود داره من با گربه فوتبال بازی میکردم جوجه رو تو دمپایی خفه میکردم مارمولک رو هم یه مدت تو شیشه به عنوان حیون خونگی داشتم تاثیرات پرویز پرستویی بود یه مدت هم سوسک نگه میداشتم انقده خوب بود یه بار سر همین سوسک پول ویزیت دکتر ندادم کلا جز از سگ از هیچ حیونی ترس ندارم سگ هم به خاطر این بود تو دوران بچگی خیلی دنبالم میکرد |
||
|
۵ تیر ۱۳۹۱
|
|||
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!! | ||
 نام کاربری: Elnino/v
پیام:
۱,۶۷۵
عضویت از: ۶ مرداد ۱۳۸۹
از: همه جای ایران سرای من است...
طرفدار:
- Pique,Puyol,Messi,Xavi,Villa,iniesta - مارادونا - ما مگه تیمم داریم؟ - SPAIN - مگه بازیکن داریم؟؟؟ - pep joonam - فکرشو نمیکردم مربی هم داشته باشم... گروه:
- كاربران بلاک شده
|
چه بحثی راه انداختم بذار جنایتمو یه بار دیگه بگم واس افراد تازه وارد من ماهی قرمز کوچولوهای عید بودا اونارو میگرفتم مینداختم رو فرش تا 10 میشمردم بعد مینداختمشون تو آب هی اینکارو تکرار میکردم تا بمیرن یادمه یه بار میخواستم جوجمو دار بزنم مامانم نذاشت  ................................................... آخ چه آذوغه های از دوش مورچه ها انداختم پایین که برگردن یه بار دیگه بگیرنش یه تیکه کاغذو به نخ وصل میکردم بعد بچه گربه ها رو جمع میکردم هی میپریدن هوا اونو بگیرن... بعد میگرفتنش میکشیدمشون بالا میترسیدن بپرن پایین
|
||
|
یادمان باشد که تشبیه امام زمان(عج) به آفتاب است. اگر با آمادن آفتاب بیدار شویم نمازمان قضاست. |
|||
|
۵ تیر ۱۳۹۱
|
|||
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!! | ||
 نام کاربری: mess-shiraz-222
پیام:
۵۲۸
عضویت از: ۲۹ آذر ۱۳۹۰
از: shiraz
طرفدار:
- messi - rivaldo-raul-moller-van basten-robben- - esteglal - spania-italia - milad meydavodi - pep - - گروه:
- كاربران بلاک شده
|
هر وقت تونستید سوسک تو دستتون له کنید تازه میشید نصف من!تازه ما تو بیابونای اطراف لار بچه عقرب میگرفتیم!!!منم زنبور میکشتم اما فرقش با جنابعالی این بود که موقعی که نصفه جون میشد آتیشش میزدم!تازه یادم رفت تابستونا هر جونوری پیدا میکردم میزدم سرش تا نتونه راه بره و نصفه جون بشه بعد با زره بین میگرفتم روش!تو گرمای تابستون بدبختا جزغاله میشدن!
|
||
| چی بگم؟! | |||
|
۵ تیر ۱۳۹۱
|
|||
|
|
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
| شما می‌توانید مطالب را بخوانید. |
| شما نمی‌توانید عنوان جدید باز کنید. |
| شما نمی‌توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید. |
| شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید. |
| شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید. |
| شما نمی‌توانید نظرسنجی اضافه کنید. |
| شما نمی‌توانید در نظرسنجی‌ها شرکت کنید. |
| شما نمی‌توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید. |
| شما نمی‌توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |