در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: بال سبز مهدویت ... | ||
|
زمین که لطف ندارد ... از آسمان چه خبر؟! |
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۲۸ مرداد ۱۳۹۳
|
|
پاسخ به: بال سبز مهدویت ... | ||
|
زنهار از این بیابان ، وین راه بی نهایت در این شب سیاهم ، گم گشت راه مقصود از گوشه ای برون آ ، ای کوکب هدایت |
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۳۱ مرداد ۱۳۹۳
|
|
پاسخ به: بال سبز مهدویت ... | ||
نام کاربری: Ali.Rezaei
پیام:
۳,۸۴۴
عضویت از: ۱۳ آذر ۱۳۸۹
از: Behshahr
طرفدار:
- messi - یوهان کرایوف - یه زمانی جوون بودیم، جوونی کردیم : پرسپولیس!! - spain - داداشم که تو زمین های خاکی بازی می کنه!!! - pep - افشین امپراتور گروه:
- کاربران عضو |
که انتظار تو دنیامه رسیدن به تو رویامه تو شهرمون همه میدونن که زندگیم مال آقامه |
||
|
|||
۱ شهریور ۱۳۹۳
|
|
پاسخ به: بال سبز مهدویت ... | ||
نام کاربری: heroes
پیام:
۱,۴۲۱
عضویت از: ۳ مرداد ۱۳۸۹
از: بوشهر
طرفدار:
- ژاوی - گواردیلا و یوهان کرایف - پرسپولیس - ارژانتین و اسپانیا - کریم باقری - گواردیلا و گاس هیدینگ - حمید استیلی گروه:
- کاربران عضو |
الهم عجل لولیک الفرج
|
||
بارسا فراتر از یک باشگاه | |||
۸ شهریور ۱۳۹۳
|
|
پاسخ به: بال سبز مهدویت ... | ||
نام کاربری: Ali.Rezaei
پیام:
۳,۸۴۴
عضویت از: ۱۳ آذر ۱۳۸۹
از: Behshahr
طرفدار:
- messi - یوهان کرایوف - یه زمانی جوون بودیم، جوونی کردیم : پرسپولیس!! - spain - داداشم که تو زمین های خاکی بازی می کنه!!! - pep - افشین امپراتور گروه:
- کاربران عضو |
وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ یک روز می آیی! آن روز که حضورت، حرف های نا گفته ما خواهد بود بیا ای وعده ی صادق خدا |
||
|
|||
۱۰ شهریور ۱۳۹۳
|
|
پاسخ به: بال سبز مهدویت ... | ||
|
نجوایی از خورشید... دعایی از هدایتگر عصر.... در گوشهای از این گسترهی خاکی، سحرگاهان دستهایی به آسمان بلند میشود و خدا را میخواند. دستهایی بارانی از جنس نور و از تبار یاس، به رنگ گل نرگس و بوی گل محمّدی؛ و فیض خدا از میان آن دستهای آسمانی، آبشاری میشود و وجود را فرا میگیرد، همهی ذرات وجود را، همهی آن وجودی را که به تیرگی مادیات آمیخته است و گاه دلبسته شده است؛ و رحمت خدا تا شب از سرانگشت آن دستهای آسمانی فرو میچکد و دوباره سحرگاهی دیگر و دعایی دیگر. این کدامین غایب است که هر لحظهاَش هزار بار از تمام بودن ما آشکارتر است؟ این چه خورشید پنهانی است که انوارش عمق تاریکیها را نور میبخشد؟ رحمت لبریز از وجود امام ما از پس پردهی غیبت هر آن، همه جا را فرا میگیرد. نکوکار و بدکار به یُمن رحمت او برجایند و بر سفرهی حجّیت او روزی میخورند چه رسد به ما که بر خوان کرمش نشستهایم و دل به مهرش بستهایم و او که از رحمت سرشته شده و با مهر آفریده شده، دست به آسمان، دعامان میگوید: «خدایا بیماران اسلام (آنها که در فرمانبَری از تو تسلیم هستند) را سلامت و آسایش عنایت فرما، بر درگذشتگان آنها رحمت و مهر جاری کن. پیران ما را وقار و متانت بخش و جوانانمان را توبه و انابت؛ زنانمان را حیا و عفت بخش، ثروتمندان ما را تواضع و گشاده دستی ده و فقیران ما را صبر و قناعت؛ به سپاهیان ما فتح و پیروزی عنایت کن و به اسیرانمان آزادی و آسودگی. به اُمرا و فرماندارانمان عدالت و مهربانی عطا کن و به زیردستان ما انصاف و نکورفتاری».[2] و آنگاه است که ملائک دسته دسته خوشههای اجابت از گل بوتهی دعایش میچینند. سینهاَش لبریز از خوبیهاست و به وسعت همه وجود. او نکویی و سعادت را برای همه میخواهد. باز هم نسیم دعا از لبانش ترنم میکند: «خدایا توفیق اطاعت از تو و دوری از گناهمان ده، نیتهامان را صادق دار و حرمتها را به ما بشناسان. به هدایت رهنمونمان باش و در راهش پایدارمان دار. زبانمان را به سخن درست و حکیمانه گویادار و قلبمان را از علم و معرفت لبریز کن، شکمهامان را از حرام و شِبه حرام پاک دار، دستهامان را از ظلم و بدکاری باز دار، چشمهامان را از زشت کاری و خیانت بر بند و گوشهامان را از بیهودگی و غیبت بسته دار».[3] آری دعای او بارانی میشود و میبارد و از هر قطرهای خیری میروید. دریغ اگر قطره قطره بارانش را فرو گذاریم و به زیر چتر تجاهل برویم؛ دریغ اگر از نسیم دعایش به گوشهی عافیت طلبی پناه بریم و حیات جاودانه را از دست بدهیم. غنیمت است تا اگر نه همیشه دست کم گاهی دل به باران صبح گاهی دعایش دهیم و خود را در آینهی دعایش بسنجیم. به نیّتمان بنگریم که تا چه حد به راه است، به حرمتها که تا کجا میشناسیمشان، به شکمهامان که مباد از لقمهای پر شود که چشم گرسنهای به آن دوخته شده باشد. به دستهامان که مباد به سوی مالی دراز شود که بی رنج به کیسهی داراییمان فرو افتاده باشد. به چشمهامان که مباد به سمت سرانگشت شیطان خیره شود و به گوشهامان که مباد از تیرگی لهویات پر شود. ما که دل به مِهر اماممان بستهایم و چشم به راهش منتظر داریم، ما که دلش را راضی و خرسند میخواهیم، مباد که غبار اندوه بر دلش بنشانیم. او چنانمان میخواهد که دعایمان میگوید. پاک و پاکیزه به دور از هر شبههای، سرشار از خوبیها، آسمانی و نورانی و نه تیره و غرق در مادیات و آسودگیها. پیرانمان را متین میخواهد و جوانانمان را توبه گذار و زنانمان را حیامند و عفیف. پس بیا از وقار و متانت، از توبه و انابت، از حیامندی و عفت لبریز شویم و گشاده دستی و تواضع و صبر و قناعت را زینت عملمان گردانیم. بیا چنان باشیم که او میخواهد که خواست او باران رحمت است؛ ریسمان سعادت است. بیا از رضایت لبریزش کنیم و از جام فوز و رستگاری بنوشیم. بگذار در آینهی دلمان «سِلمٌ لِمَن سالَمَکُم»[4] را بخواند و در قاب عملمان «مُطیع لَکُم»[5] را بنگرد. بگذار از پنجرهی چشمانمان «منتظرٌ لاَمرکُم»[6] را دریابد تا شاید بیاید. مشاهده لینک [1] - این متن تلخیصی است از نوشتهی «ما و کلام نور» از کتاب «روح بهار - امام زمان (عج) در آیینه دعا ...» نوشتهی منیره زارعان؛ ناشر: مركز پژوهش های اسلامی صدا و سیما. لینک این بخش از کتاب عبارت است از: مشاهده لینک [2] - دعایی از امام زمان علیه السلام: "اللّهُمَّ ... تَفَضَّلْ ... عَلَى مَرْضَى الْمُسْلِمِینَ بِالشِّفَاءِ وَ الرَّاحَةِ وَ عَلَى مَوْتَاهُمْ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ عَلَى مَشَایخِنَا بِالْوَقَارِ وَ السَّكِینَةِ وَ عَلَى الشَّبَابِ بِالْإِنَابَةِ وَ التَّوْبَةِ وَ عَلَى النِّسَاءِ بِالْحَیاءِ وَ الْعِفَّةِ وَ عَلَى الْأَغْنِیاءِ بِالتَّوَاضُعِ وَ السَّعَةِ وَ عَلَى الْفُقَرَاءِ بِالصَّبْرِ وَ الْقَنَاعَةِ وَ عَلَى الْغُزَاةِ بِالنَّصْرِ وَ الْغَلَبَةِ وَ عَلَى الْأُسَرَاءِ بِالْخَلَاصِ وَ الرَّاحَةِ وَ عَلَى الْأُمَرَاءِ بِالْعَدْلِ وَ الشَّفَقَةِ وَ عَلَى الرَّعِیةِ بِالْإِنْصَافِ وَ حُسْنِ السِّیرَةِ": البلد الأمین و الدرع الحصین، ص 349 و 350. متن این دعا در مفاتیح موجود است. [3] - دعایی از امام زمان علیه السلام: "اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِیةِ وَ صِدْقَ النِّیةِ وَ عِرْفَانَ الْحُرْمَةِ وَ أَكْرِمْنَا بِالْهُدَى وَ الِاسْتِقَامَةِ وَ سَدِّدْ أَلْسِنَتَنَا بِالصَّوَابِ وَ الْحِكْمَةِ وَ امْلَأْ قُلُوبَنَا بِالْعِلْمِ وَ الْمَعْرِفَةِ وَ طَهِّرْ بُطُونَنَا مِنَ الْحَرَامِ وَ الشُّبْهَةِ وَ اكْفُفْ أَیدِینَا عَنِ الظُّلْمِ وَ السَّرِقَةِ وَ اغْضُضْ أَبْصَارَنَا عَنِ الْفُجُورِ وَ الْخِیانَةِ وَ اسْدُدْ أَسْمَاعَنَا عَنِ اللَّغْوِ وَ الْغِیبَةِ": همان. [4] - "با آن که با شما در صلح و دوستی است، من هم در صلح و دوستی هستم": فرازی از زیارت جامعه کبیره: بحارالانوار، ج 99، ص 131. متن این دعا در مفاتیح موجود است. [5] - "مطیع امر شمایم": همان. [6] - "منتظر امر ظهورم": همان. منبع : پایگاه علمی فرهنگی محمدصلی الله |
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۱۰ شهریور ۱۳۹۳
|
|
پاسخ به: بال سبز مهدویت ... | ||
|
آیت الله احدی طی اظهاراتی ماجرای تشرف مقام معظم رهبری محضر مبارک حضرت مهدی (عج) از زبان حجة الإسلام و المسلمین صدیقی را بیان کرد. پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : شیعه آنلاین: آیت الله احدی طی اظهاراتی ماجرای تشرف مقام معظم رهبری محضر مبارک حضرت مهدی (عج) از زبان حجة الإسلام و المسلمین صدیقی را بیان کرد. متن دقیق سخنان آیت الله احدی، بدون هرگونه تغییری بدین شرح است: مطلبي را به شما عرض مي کنم شايد نشنيده باشيد. جناب آقاي صديقي شب فاطميه روي منبر در بيت ايشان (بيت رهبري) که آقاي رييس جمهور نشسته بود، آقاي هاشمي بود، سران مملکتي بودند، قوه قضاييه، همه بودند. آقاي صديقي روي منبر اين مطلب را گفت و آن را نتوانست تمام کند. همين که خواست تمام کند فرياد گريه جمعيت و حضار بلند شد. ديدند اين جمعيت بسوي آقا دارند حمله مي کنند که به عنوان تبرک به ايشان دست بزنند. آقا را بردند و ديگر نتوانستند جمعيت را اداره کنند و آن مطلب اين بود: من همه ساله مکه که مي رفتم قبل از رفتن به مکه به محضر آيت الله بهاءالديني مي رسيدم و توصيه مي خواستم از ايشان. ايشان به من توصيه هايي مي کرد و من اين توصيه ها را در سفر مکه عمل مي کردم. بعد هم که داشتم مي آمدم، يک عمامه اي يا چيزي را براي ايشان هديه مي خريدم. اين دفعه که رفتم محضر ايشان (حضرت آیت الله بهاء الدینی) اين مطلب را فرمودند: شما وقتي که مي رويد مسجدالنبي از قسمت جنوب شرقي مسجد، از آن قسمت هفت قدم ميايد به جلو و قسمت بعدي را هم گفت که من نمي توانم دقيق به شما بگويم. به خاطر اينکه ايشان اين را به وديعت پيش من گذاشت. آن وقت از دو طرف به من دستور داد. وقتي که قدم زدي آمدي جلو رسيدي به آنجا، آنجا بنشين و اين ذکر سبعه را بگو. اين ذکر را که گفتي انشاءالله به حوائجت خواهي رسيد. ذکر سبعه عجيب است، علامه حسن زاده آملي بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب اذکار سبعه را دارد که اينها را از آسيد علي آقا قاضي گرفتند. ذکر سبعه واقعاً يک ذکريست که معجزه ميکند در نفس انسان عجيب معجزه مي کند. آقاي صديقي مي گويد، عرض کردم: آقاي بهاءالديني چه وجهي دارد که من بايد آنجا بنشينم و اين اذکار سبعه را بگويم. چه وجهي دارد هفت قدم از آنجا قدم بزنم. حالا همه دارند مثل شما گوش مي دهند همه دارند دقت مي کنند آقاي صديقي چه مي خواهد بگويد. گفت: وجهش اين است که دارم به شما مي گويم فقط پيش شما بماند. وقتي که حضرت زهرا سلام الله عليها آمد براي دفاع از علي ابن ابيطالب عليه السلام بدنش خون آلود بود وقتي که آمد که داخل مسجد وارد نشد وقتي که برگشت ديگر توان از او رفت ديگر به گونه اي شد که مي خواست ادامه راه را بدهد نتوانست، آنجا نشست و فکر مي کنم که آن مکان به خون فاطمه سلام الله عليها رسيده است. آنجا حاجتتان را بخواهيد. فرياد گريه جمعيت بلند شد .. بعد آقاي بهاء الديني مي گويد: اين کار را انجام بده. ايشان مي گويد: من رفتم اينکار را انجام دادم حالا تو نگو آقاي بهاء الديني خودش هم نظر دارد، نيت دارد، يا حاجتي دارد. چون خودش مشرف نمي شود. حالا جالب اين است که حضار دارند به آقاي صديقي توجه مي کنند از اعيان شخصيتي مملکت، و هم آقاياني که شرکت کننده بودند، ايشان هم با ضرس قاطع دارد مطلب را مي گويد. گفت: من رفتم مدينه همين کار را انجام دادم، بعد از اين رفتم مکه ديدم از بلند گو صدا مي زنند: آقاي صديقي دوباره بروند مدينه. من دوباره رفتم مدينه، چند روزي مدينه ماندم، وقتي برگشتم به ايران يک عمامه اي خريده بودم رفتم محضر حاج آقا، رسيدم، تا سلام عليک کردم بدون اينکه حرفي بزنم. حاج آقا بهاء الديني فرمودند: ميداني ثمره ذکر امسال چه بود؟ گفتم: نه گفت: نمي داني ثمره ذکر امسال چه بود، نگرفتي؟ گفتم: نه فرمود: امسال ثمره ذکر شما يکي اين بود که شما دو بار آمديد مدينه گفتم شما مطلعيد من دو بار امسال آمدم مدينه. گفت: بله آنجائي که نشسته بوديد ذکر مي گفتيد در آنجا با تو بودم. اين نوارش دربيت آقا هست، دم در که مي فروشند، نوار سه سال قبل فاطميه بعد برگشت و گفت: ثمره دوم اينجا بود: که تا گفت مجلس به هم پاشيد اينقدر مردم به خودشان زدند و گريه کردند که آقا تشريف بردند؛ ديدند که ديگر نمي شود جمعيت را اداره کرد. فرمودند: ثمره دوم اين بود که آن نيتي که من مي خواستم، به آن نيت رسيدم، و آن اين بود که امسال مقام معظم رهبري به ديدارامام زمان نائل آمد. تبديل از فايل صوتي به متن توسط آقاي کامراني. (گفتنی است فایل صوتی سخنرانی آیت الله احدی موجود است) منبع: سایت انتخاب پ ن: این موضوع رو من چند جا دیگه هم خونده بودم. گفتم شاید برای شماهم جالب باشه. |
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۱۲ شهریور ۱۳۹۳
|
|
پاسخ به: بال سبز مهدویت ... | ||
نام کاربری: Ice.Girl
پیام:
۴,۳۰۴
عضویت از: ۸ شهریور ۱۳۸۹
از: mashhad
طرفدار:
- همه به خصوص فابرگاس - رونالدينيو - پرسپوليس - آلمان و اسپانيا - فقط علی کریمی - پپ گواریولا و یورگن کلوپ - قطبی-ابراهیم زاده گروه:
- کاربران عضو |
کوثر یکم عجیبه اگه واقعا دیدار داشتن نباید سعی میکردن این ملاقات مخفیانه بمونه؟الان که همه دنیا خبرش پیچید |
||
۱۳ شهریور ۱۳۹۳
|
|
پاسخ به: بال سبز مهدویت ... | ||
|
نقل قول sepideh نوشته:کوثر یکم عجیبه اگه واقعا دیدار داشتن نباید سعی میکردن این ملاقات مخفیانه بمونه؟الان که همه دنیا خبرش پیچید افراد زیادی بودن که تو همین دوره و یا دوره های قبل شرفیاب شدن و مردم هم میدونستن .(ایت الله بهجت یا همون پیرمرد کفاش و...) . اینکه کسی متوجه بشه یا نشه فقط تو بعضی موارد دقیقا مشخص شده ولی بقیه موارد مساله ای نبوده. |
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۱۴ شهریور ۱۳۹۳
|
|
پاسخ به: بال سبز مهدویت ... | ||
|
دوست دارم همه تون اینو بخونید بیشتر از ده دقیقه خوندنش زمان نمی بره ولی نکات مهم و قابل توجهی داره. چاره ای برای “فرج امام زمان” علیه السلام امیرالمؤمنین علیه السّلام در بخشی از خطبه قاصعه ( خ 192 ) فرمودند: «...از حالات زندگى فرزندان اسماعيل پيامبر، و فرزندان اسحاق پيامبر، فرزندان اسراييل «يعقوب» (كه درود بر آنان باد) عبرت گيريد، راستى چقدر حالات ملّتها با هم يكسان، و در صفات و رفتارشان با يكديگر همانند است! » • به این بخش از ماجرای عبرت انگیز قوم یونس توجّه کنید: یونس پیامبر پس از گذشت سی سال دعوت به یکتاپرستی و ناامید شدن از ایمان مردم، عاقبت قومش را نفرین کرد و آنها را از نزول عذاب قطعی خداوند در روز موعود ( چهارشنبه برابر با نیمه شوّال ) خبر داد و آنگاه از میانشان بیرون رفت. در این مدّت دعوت، فقط دو نفر به او ایمان آوردند. یکی عابدی بود به نام تنوخا که او همراه یونس نیز از شهر بیرون رفت و دیگر عالم باایمان و حکیمی به نام روبیل که او در شهر توقف كرد و به امید نجات قوم میان آنها ماند. روز موعود از همان بامداد آثار و علائم عذاب هويدا شد و ابرى كه در او پارهاى آتش بود اطراف شهر را احاطه كرد و همه در و ديوار آنها سياه شد. روبيل با صداى بلند فرياد زد: اى مردم من شخص مهربانى هستم نسبت به شما و خیرتان را می خواهم. بدانيد يونس شخص راستگویي است و ما هرگز از او دروغی نشنيدهايم. اينها همه علامت عذابست! برويد و يونس را پيدا كنيد؛ اگر هنوز در ميان ما باشد، مطمئن باشید كه اينها عذاب قطعی نیست؛ و اگر رفته باشد؛ بدانيد عذاب قطعی خداوند است. مردم رفتند و جستجو كردند؛ ولی او را نيافتند. آنگاه نزد روبيل آمدند و گفتند: اى روبيل! تو مرد دانشمند و صلاح جوئى هستى، آنچه صلاح مي دانى، امر کن تا انجام دهیم. روبيل گفت: من يونس را براى آن طلب مي كردم تا به او ايمان آوريد و خداوند اين عذاب را بردارد؛ اكنون كه او رفته و غايب است، خداى او که هست! اوّلا، بايد شما ردّ مظالم كنيد و اگر كسى از شما سنگى از مال ديگرى برداشته و در بنائى بكار برده آن سنگ را به صاحبش برگرداند! پس از آن بيائيد، جمع شويم و پيش از طلوع آفتاب به صحرا رويم. تمام اهل شهر از زن و مرد، پير و جوان، بزرگ و كوچك، بيرون رفتند و حيوانات را نيز بيرون بردند. روبيل دستور داد بزرگان لباس پلاس بپوشند و كودكان را از مادرانشان جدا كنند و با صداى بلند خدا را با اين كلمات بخوانند: «يا حىّ يا قيّوم يا حىّ حين لا حىّ يا يُحيى الموتى يا حىّ لا اله الا انت» و گفتند: پروردگارا ما ظلم و ستم كرديم! پيغمبر تو را تكذيب نموديم! به سوى تو آمدهايم و طلب آمرزش مي كنيم! اگر ما را نيامرزى و توبه مان را نپذيرى همانا از زيانكاران خواهيم بود، اى ارحم الراحمين! ببخش ما را و از گناهمان درگذر! آنقدر ناله و زارى نمودند تا آفتاب غروب كرد. هنگام غروب آفتاب غضب پروردگار فرو نشست و دعا و توبه آنها پذيرفته شد. وحى رسيد به اسرافيل که به زمين فرود آى و عذاب مرا از قوم يونس برگردان و برطرف نما، چرا که آنها توبه كردند و بسوى ما بازگشتند. اسرافيل عرض كرد: پروردگارا عذاب آنها را احاطه نموده و نزديك است هلاك شوند. به كدام محل عذاب را برگردانم. پروردگار فرمود: به فرشتگان امر كردم كه نازل نكنند عذاب را تا امر و عزيمت من دوباره بآنها برسد. اسرافيل به زمين فرود آمد و برگردانيد عذاب را به جانب كوههاى موصل و آنها مبدل به آهن شدند! وقتى قوم يونس مشاهده كردند که خداوند عذاب را از آنها برطرف نمود. پس به منازل خود بازگشتند و حمد سپاس پروردگار را بجای آوردند. ( تفسير جامع، ج3، ص: 239 ) • فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آَمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آَمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ مَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ ( یونس98 ) چرا هیچ شهری از شهرها که بر ایشان عذاب فرستادیم، ایمان نیاوردند در زمانی که ایمان به حالشان سود بخشد؛ مگر قوم یونس که چون ایشان ایمان آوردند، عذاب مذلّت و خواری در زندگانی دنیا را از ایشان برداشتیم و برطرف نمودیم و آنان را تا هنگام اجلشان - از نعمات دنیوی- بهره مند ساختیم؟ • راستی ما چه از قوم یونس کمتر داریم؟ آیا عذابها و بلاهایمان کمتر و سبکتر از آنان است؟ مگر نه این است که مصیبت و بلای پیامبر ما از تمام پیامبران پیشین خود بیشتر بوده و بیشترین سختی و آزار را دیده است؟ ( ما أوذِیَ نبیٌّ بمثلِ ما أوذِیتُ : هیچ پیامبری به اندازه من اذیّت نشده است! ) پس به همان نسبت مصیبت و بلای دوستداران و پیروان او از سایر اقوام گذشته بیشتر است. مسلّماً هر چه دوستی و وابستگی به رسول خدا صلّی الله علیه و آله بیشتر باشد؛ سختی و بلا و مصیبت وارد شده به ایشان و خودمان را بیشتر احساس خواهیم کرد. • علاوه بر این آیا از وقوع بلاها و عذابهای آخرالزمان بی خبر و ناآگاهیم؛ در حالی که پیشگویی ها و هشدارهای پیامبر خدا را در این باره بارها و بارها شنیده ایم و اغلب آنها را هم دیده ایم!؟ آیا عالمان حکیم و با تقوا در میانمان نیست که راهی برای نجاتمان تدبیر کنند؛ آنچنانکه عالم قوم یونس، برای قوم خویش تدبیر کرد؟ آیا واسطه ها و شفیعان ما نزد خداوند کمتر و پایین تر از واسطه های آن قوم است؟ آنان اشک و ناله ی کودکان بیگناه و پریشانی و بی قراری احشام و حیوانات را واسطه قرار دادند تا رحمت خداوند را جلب نمایند؛ آیا اضطرار و پریشانی زینب کبری علیها السلام کم از اضطرار و پریشانی آنان دارد؟ آیا فریاد العطش کودکان در کربلا کمتر از فریاد کودکان قوم یونس است؟ آیا استغاثه ی فاطمه زهرا علیها السلام بین در و دیوار کوچکتر از استغاثه ی زنان و مادران آن قوم است؟ • انواع عذابها و بلاها و ظلمها و ستمها بر سرمان سایه افکنده و بناست روز به روز هم بیشتر شود و همه جا پر از ظلم و جور گردد؛ ولی چرا تاکنون اقدامی همچون اقدام قوم یونس برای رفع آنها نکردیم!؟ • آیا برای یکدل شدن و اقدام هماهنگ بهانه و مناسبت کم داریم؟ محرّم، فاطمیّه، ایّام حج، زیارت قبور ائمّه علیهم السلام، رمضان و شبهای قدر، تمام اعیاد و وفیات، جمعه ها و اوقات نماز جماعت و ... • آیا برای عرض حاجت و ندبه و اشک و ناله به درگاه الهی، نسخه های مؤثّر از ادعیه و ختوم و نذورات و توسّلات و اذکار مأثور کم داریم؟ • آیا واقعاً نمی توانیم همچون قوم یونس در یک اقدام جمعی از شهرها بیرون رویم و در میان بیابانها و کوه ها پراکنده شویم و از تعلّقات شهرنشینی و مظاهر سرگرم کننده دنیا برای یک روز هم که شده دل بکنیم و ندبه سر دهیم و ضجّه بزنیم و توبه کنیم و دست به دعا برداریم و ملتمسانه رفع کلّی بلاها و عذابها را بخواهیم و فرج مولای غریب شرید طرید خود را از خداوند کریم مسئلت نماییم؟ از چه واهمه داریم؟ • نکند از رحمت خداوند نا امیدیم! که این کفر است و بزرگترین گناه! « و لا تَیأسوا من رَوح الله إنّه لا یَیأس من رَوح الله إلاّ القومُ الکافرون - یوسف87» یعنی از رحمت خدا مأیوس نشوید؛ که تنها گروه کافران از رحمت خدا مأیوس می شوند. نکند از نیشخند نامحرمان می هراسیم! یا نسبت به محرمان دلسرد و ملول گشته ایم! یا کسب و کار و شغل و مقام و مال و منال دنیا به حدّی چشم و دلمان را پر کرده که دیگر درد و رنج و عذاب دوران غیبت را وجدان نمی کنیم! یا ... • هر چه باشد؛ ولی این را یقین داریم که ابلیس لعین با هر نوع اقدامی که باعث شود ذره ای امر فرج و ظهور شتاب گیرد، مخالف است. چرا که روز ظهور و فرج نهایی، روز نابودی و مرگ اوست! پس او با هر بهانه ای که شده، نمی گذارد اقدام مؤثّر و همّت بلندی در این زمینه صورت پذیرد. با وعده های فریبنده و وعیدهای واهی ما را سست و بی همّت می کند و امور دیگر را در نظرمان مهم تر می سازد. • راستی اقدامی شبیه عمل قوم یونس، چقدر از اقدام جمعی مردم در روز طبیعت که همه به قصد تفرّج و رهایی از نحوست سیزده! از شهر بیرون میروند؛ کمتر و بی ارزشتر قلمداد می شود؟! چگونه است که در این روز خاص یک وفاق جمعی پدید آمده است؟ کدام عالم حکیمی به این کار فرمان داده است؟ مردم از چه عذاب و بلای قطعی و حتمی فرار می کنند و چگونه از شهرنشینی فاصله می گیرند و به دامن طبیعت پناه می برند؟! امّا چرا همین مردم از عذابها و بلاهای قطعی و حتمی آخر الزمان نمی گریزند؟ گویا اصلاً آنها را نمی بینند و هشدارها را باور نکرده اند؟ • «ألم یَأنِ لِلَّذین ءامَنوا أن تَخشَع قلوبُهم لِذکرِ الله و ما نَزَلَ مِن الحَق - حدید16» آیا هنوز وقت آن نرسیده که اهل ایمان دلهایشان برای ذکر خدا و سخن حق خاشع شود؟ شگفتا، گویی روی سخن در این آیه ما نیستیم؛ بلکه فقط قوم یونس و قوم موسی بوده اند! قوم موسی هم پیش از این، روزی به خود آمدند و دلهایشان به ذکر خدا نرم شد و چهل بامداد به درگاه الهی ندبه و ناله سردادند تا امورشان اصلاح گردد. عاقبت گره از کارشان گشوده شد و خداوند از باقیمانده عذاب و بلای مقدّر آن قوم نیز صرف نظر نمود و فرجشان با ظهور حضرت موسی فرا رسید. آیا می شود که امر فرج مولای ما هم با بشارت ظهورشان به زودی فرا رسد و خداوند از باقیمانده عذاب و بلای غیبت درگذرد؟ البته که می شود؛ ولی گویی همّت جمعی می طلبد و اقدامی همچون اقدام قوم یونس یا قوم موسی! تا امروز که آنها نشان دادند از ما با عرضه تر و زرنگ تر بودند!! سبطین منبع : باشگاه خبرنگاران جوان |
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۱۴ شهریور ۱۳۹۳
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |